کد مطلب:161309 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

بقایای اسلام، مرهون عملکرد امیرالمؤمنین
اگر ما امروز با حقیقت اسلام آشنا هستیم، و ریزه خوار مكتب تشیع هستیم، به بركت عدالت و صبر و رفتار الهی امیرالمؤمنین علیه السلام است. درست است كه علی علیه السلام موفق به شكست و از بین بردن معاویه نشد، اما این فكر و برنامه را به ما رساند كه سیاسیت اسلام و اقتضای مسلمانی و شیعگی، همین عمل است. اسلام به كسی اجازه نمی دهد بر سر اصول و مبانی دین معامله كند. ممكن است مصالح شخصی در راه اسلام فدا شود و یا مصالح جزئی، فدای مصالح كلی شود، اما مبانی و اصول هرگز؛ حتی به اندازه ی سر سوزن نباید به آن خدشه وارد شود.

اگر علی علیه السلام اینگونه عمل نكرده بود، ما از كجا می دانستیم كه اسلام هم برای حكومت طرحی دارد و اجازه نمی دهد دموكراسی غربی در كشور اسلامی، بجای شیوه های علوی و نبوی حاكم بشود؟ از كجا می دانستیم كه باید در مقابل زیاده خواهان ایستادگی كرد و احكام نورانی اسلام به هر قیمتی كه شده، باید اجرا گردد؟

وقتی مردم با علی علیه السلام بیعت كردند، عده ای از او خواستند به همان شیوه ی خلفای پیشین عمل كند، مگر خلفاء مسلمان نبودند؟ مگر جانشین پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نبودند؟ مگر ابوبكر پدرزن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نبود؟ مگر مسلمانان با آنان بیعت نكرده بودند؟ شما نیز همانگونه كه آنها رفتار كردند، عمل كنید. اما حضرت علی علیه السلام فرمود: من چنین نمی كنم. اگر می خواهید با من بیعت كنید، بدانید كه من طبق كتاب و سنت و سیره ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عمل خواهم كرد. در موردی كه حكم خدا ثابت است، به نظر شما كاری ندارم، حتی اگر همه ی شما نیز مخالفت كنید، آنچه حكم خداست را حتما اجرا می كنم.

اینگونه روش و منش، هرگز با اصول دموكراسی مطابقت ندارد. اگر علی علیه السلام اینگونه رفتار نكرده بود، ما امروز نمی توانستیم بگوییم اسلام نظام حكومتی خاصی دارد. مبانی و اصولی دارد كه باید اجرا شود. كه در غیر این صورت، اسلام دینی شناور و تابع سلیقه ها و قرائت های مختلف می شد. قرائتی از خلیفه ی اول، قرائتی از خلیفه ی دوم، و قرائت سومی هم از علی علیه السلام. بین قرائت ها چه تفاوتی است؟ ما چگونه می توانستیم ادعا كنیم قرائت علی علیه السلام درست است و قرائت های دیگر، محل اشكال و تأمل است؟ و


اصولا بر چه اساسی ممكن بود بگوییم قرائت معصوم علیه السلام از اسلام را كه همه باید آن را بپذیرند، در اختیار داریم؟ جز با عملكرد كسی چون علی علیه السلام؟ جز با كیاست و مجاهدتها و خون دل خوردنهای شخصیت ممتازی چون علی علیه السلام؟ اگر علی علیه السلام هم می آمد و روش خلفای گذشته را عمل می كرد، چه تفاوتی بین عملكرد آنها بود؟ با چه میزان و مبنایی تشخیص می دادیم كه یكی از این رفتارها منطبق با رأی معصوم علیه السلام و بقیه مبتنی بر رأی غیرمعصوم بوده است؟ چگونه متوجه می شدیم یك مورد از آنها صحیح و مابقی اشتباه بوده است؟

مگر نه اینكه گفته شده «الصلح خیر» [1] ؟ پس از آنجا كه اسلام دین رأفت، رحمت، صلح، لبخند و سازش است، پس علی علیه السلام در اینكه با اصحاب جمل، نهروان و صفین جنگید، - نعوذ بالله - اشتباه كرد! چرا كه حضرت در مدت 4 سال و 9 ماه خلافتش، دائما در حال جنگ بود، پس قرائت و روش علی علیه السلام در كشورداری صحیح نبود! ولی علی علیه السلام به حكومت و قدرت از منظری دیگر می نگریست، لذا رفتار او ملهم از قرآن و سنت و اجتهاد صحیح بود و برنامه های او اصولی، ریشه دار و درازمدت بود و او این طرح را برای دنیای اسلام ریخت. تا همه ی مردم در همه ی زمانها با رجوع به آن وظایف خود را انجام دهند و مردم، حاكمان فاسد را از صالح تشخیص دهند. از همین رو علی میزان است. او اسلامی را به مسلمانان معرفی كرد كه طرفدار عدالت و صلح و معنویت است. اگر عدالت با صلح و سازش و سخنرانی بدست آید، نباید به كسی كوچكترین اهانت و تعرضی بشود. قطره ی خونی نباید ریخته شود. علی علیه السلام همان وجودی است كه وقتی شنید یك خلخال از پای دختری یهودی یا زرتشتی كشیدند، فرمود: «اگر مسلمان از این غصه جان داده و دق كند، سزاوار است» [2] علی علیه السلام حاضر نمی شد خلخالی از پای یك دختر یهودی كشیده شود، حال آیا چنین كسی می پذیرد بدون دلیل 70000 نفر را از دم تیغ بگذراند؟ اگر من و شما در آن زمان با طرز فكر مدرن امروزی بودیم، درباره ی علی علیه السلام چه


قضاوتی داشتیم؟ لذا علی علیه السلام حاضر نشد لحظه ای از حكومتش بدون رضای خداوند و تضییع حق كسی بگذرد، چه رسد به اینكه بخواهد عده ای را بخاطر فتنه ای كه قرار است بپا كنند و هنوز اتفاق نیفتاده است، راضی كند و از در سازش با آنها معامله كند. [3] حساسیتی كه امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت به بیت المال داشت، زبانزد خاص و عام است. كسی كه حتی اگر برادرش اندكی بیشتر گندم از بیت المال طلب می كرد، پاسخ او را با آهن گداخته می داد، حضرت علی علیه السلام بود. ببینید تفاوت رفتار علی علیه السلام با عمر و ابوبكر و عثمان كه گویا كشور و بیت المال را ملك خود می دانستند و هر طور كه می خواستند در آن تصرف می كردند، از كجا تا به كجاست؟

لذا دشمن مهلت نداد تا بار دیگر حكومت بدست ائمه ی معصومین علیهم السلام بیفتد. همه ی امامان ما اگر رخصت حكومت می یافتند، همانند علی بن ابیطالب علیه السلام رفتار می كردند. اما دشمن چون می دانست، چنین مهلتی نداد. اندك مهلتی هم كه مأمون به امام رضا علیه السلام داد، به ضرر مأمون تمام شد. مأمون گمان می كرد با كشیدن امام به صحنه ی سیاست و خلافت نامشروعش، و نیز با كشاندن امام به صحنه ی اندیشه و به اصطلاح امروز پلورالیسم دینی، می تواند حضرت را شكست عقیدتی دهد و از میدان بدر كند. اما هر كاری كه كرد شكست خورد. بی جهت نبود كه حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت رضا علیه السلام در هشت نسل بعد از خود، لقب «عالم آل محمد» دادند. مأمون وقتی دید هر كاری كه می كند به نفع حضرت تمام می شود، اقدام به شهادت امام رضا علیه السلام كرد. كه باز هم به نفع امام و علیه خود او تمام شد.

دشمنی ها و كارشكنی ها و مخالفت هایی كه در زمان غیبت كبری در مورد انقلاب اسلامی ایران و رهبری مقتدر آن صورت می گیرد، نیز ادامه ی سیاست معاویه است. اما سرانجام حكومت اسلامی جهانی خواهد شد و بدست حضرت مهدی (عج) روش و منش امیرالمؤمنین علیه السلام در حكومت و كشورداری به اجرا درخواهد آمد. هر چند در نظام فعلی، در برخی از موارد ضعفها و سستی هایی را شاهدیم، اما نمی توان گفت كه این نظام


بدتر از نظام سابق است یا اینكه اصلا كاری نشده است و انقلاب و دفاع مقدس بی فایده ی بوده است. به شهادت آنهایی كه در دوران انقلاب بوده اند و سالهای قبل از آن را بیاد دارند، در همین مملكت امام زمان (عج) روزگاری بود كه انسان نمی توانست در خیابان با خیال آسوده چشمش را باز كند و راه برود؛ چرا كه هر طرف را كه نگاه می كرد، گناه می بارید. در یك مسیری كه انسان راه می رفت، كمتر جایی بود كه صدای موسیقی مبتذل بگوش نرسد. مغازه های مشروب فروشی و قماربازی و كاباره های مضر از كتابفروشی ها و بعضی از مشاغل سالم و مفید بیشتر بود و براحتی و وفور در سطح شهر یافت می شد. اما امروز الحمدلله به بركت همین نظام اسلامی و انقلابی كه امام راحل با حمایت مردم ایجاد كرد، بساط فساد و هرزگی و سلطنت برچیده شد و بجای آن رهبری مخلص و متعهد با قانونی اسلامی و اساسی روی كار آمد. اگر در قبل از انقلاب به سختی می شد حتی برای تحصیل كرده ها تجوید حمد و سوره را آموخت و بین «سین و صاد» فرق گذاشت، اما اكنون به بركت مقام ولی امر مسلمین در كشور ما، احیای سنت قرائت و حفظ قرآن صورت گرفته است و دختر یا پسر بچه ای كه هنوز نمی تواند درست كلمات را ادا كند، حافظ ثلث قرآن یا حتی كل قرآن است؛ آنهم به لهجه ی عربی فصیح و قرائت صحیح با رعایت قواعد تجوید. آیا این مایه ی افتخار ما نیست؟ آیا نباید به كسی كه چنین سنتی را نهاده است، احترام گذاشت؟ مسلما احترام به چنین كسی، احترام به خدا و قرآن است و لذا ما نباید در این راه كوتاهی كنیم. همواره باید نعمتها را سپاس گفت، چرا كه در غیر این صورت به فرموده ی خداوند كفران نعمت، موجب سلب آن نعمت می گردد. اینگونه نباشد كه چشمانمان را ببندیم و فقط كمبودهای اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی را ببینیم.



[1] نساء / 128.

[2] نهج البلاغه، خطبه ي 27.

[3] آذرخشي ديگر از آسمان كربلا، ص 75.